بدون عنوان
این پتوی شادن که خاله سحرش از تالیند براش خریده بود اون عاشق پتوشه وبدون اون خوابش نمی بره ...
نویسنده :
مامان شیوا
12:18
بدون عنوان
شادنم از بچگی درهر صورتی خوابش میبره این درحالی بود که داشت کارتون نگاه میکردقربوووووونش بره مامانی ...
نویسنده :
مامان شیوا
12:12
بدون عنوان
اون پتویی که رو سر شادن میبینین خاله سحرش از ترکیه اورده بود شادن بدون این پتو خوابش نمیبره عاشق پتوشه ...
نویسنده :
مامان شیوا
12:07
بدون عنوان
لباس مامانشو پوشیده چون ازش خوشش اومده بود ...
نویسنده :
مامان شیوا
11:57
سلامی دوباره
سلام مامان گلم بعد ازمدتها بالاخره موفق شدم برات متنی بنویسم .دختر گلم برای خودت خانومی شدی اینقد شیطون شدی که حد نداره .کتاب داستان میخونی ،شعرمیخونی،ورزش میکنی کلی شیطنتای دیگه تازه هرچی هم برات میخرم میگی بابا خریده .تازگیا هر کاری میکنی بهم میگی ازمن عکس بگیر منم ازت عکس میگیرم خیلی دوست دارم مامان اندازه یه دنیا اندازه هرچی که اخر اخرشه
نویسنده :
مامان شیوا
9:48